آرمانآرمان، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 7 روز سن داره

دکتر آرمان

آرمان آرزوی زندگیمون

سالگرد ازدواجمون مبارک

همسر عزیزم ششمین سالگرد ازدواجمون و تبریک عرض می کنم و خوشحالم که در کنار تو که بهترین مرد جهانی با کمال افتخار زندگی کردم . امیدوارم تا همیشه در کنار هم باشیم و زندگیمون سرشار از عشق و محبت باشه . من وآرمان کوچولو که ثمره ی 6 سال زندگی عاشقانمونه ، سالگرد ازدواجمون و به بابایی تبریک می گیم . هزاران گل سرخ تقدیم به تو همسر مهربانم ...
17 آبان 1391

غلت زدن قندعسلم

یدونه من تازگیا یاد گرفتی که وقتی صاف می خوابی خودت به پهلو می شی و گردنتو می چرخونی و سرت و رو به بالا میکنی  بهمون نگاه می کنی عزییییییییییییییزکم به وجود نازنینت میبالم شیرینی زندگیییییییییییییییییییییییییم ...
7 آبان 1391

آرمان ، علی اصغر می شود...

همیشه دوست داشتم وقتی خدای خوبم بهمون فرزندی به امانت داد، بیمه ی علی اصغرش کنم . بخاطر همین امسال در اولین سال عاشورای زندگیت علی اصغر شدی نازنین پسرم.     ...
5 آبان 1391

رفتن اولین عروسی پسر قشنگم

 آرمان  جان درست 2 ماهت تموم شده بود که رفتی عروسی دختر عمه ات سمانه جون ،کلی تیپ زدی و بخودت رسیدی واقعا دوماد شده بودیاااااااااااااااا یه کمی بیتابی میکردی تو عروسی ، حق داری عزیزم چون سرو صدا زیاد بود اذیت می شدی ولی به هر حال خوش گذشت. اشاااااااااااااااااااااا عروسی خودت نفسمممممممممممممممممم ...
3 آبان 1391

شصت مکیدن شیرین عسلم

الهی قربونت برم امیدم ، از الان داره لثه هات اذیتت میکنه .....همش داری شصتت و می خوری که آروم بشی،می دونم خیلی می خاره ( آخه خودمم کشیدم این روزا را ) در عوض تو صدف کوچولوت یه عالمه مرواریدای سفید داشته می شی که وقتی می خندی ، خندهات از الانم خوشگلتر میشه ! (دیگه بهت نمی گیم آرمان بی دندون افتاد تو قندون )  جوووووووووووووووووووووووونمییییییییییییییی     ...
1 آبان 1391

ستایش خدا

عزیزم از  اینکه خدا مرا لایق مادر شدن دانست و فرزندی سالم بر ما عطا کرد و به خاطر این قدرت وعظمتش هر روز سجده شکر بجا می آورم... و سپاس گذارم که این در گرانبها را به دریای زندگانیمان عطا کرد . و تو باغ امیدمون یک گل سرخ ،که تو باشی پسرم  رویید . الهی شکرت 
30 مهر 1391

دوستای آرمان طلا

 ع زیز دلم 15 روزش بود که نادیا نوه عمه جونش به دنیا اومد.  یک ماهش بود که عماد عمه جونش به دنیا اومد. دو ماهش بود که پرهام خاله جونش بدنیا اومد. همزمان با به دنیا اومدن پرهام جون مهدیار خاله محبوبه هم به دنیا اومد. وای که من چقدر دوس دارم. ان شاء ا٠٠٠ همتون زیر سایه پدر و مادر بزرگشید.     ...
27 مهر 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دکتر آرمان می باشد