آرمانآرمان، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره

دکتر آرمان

آرمان آرزوی زندگیمون

آرمان،شیطون تر از هر روز...

آرمانم،دیگه خیلی شیطون شدیا! بگم نگم بعضی وقتا واقعا دیگه توانم تموم می شه... وقتی دارم بهت فرنی می دم قاشق و می چسبی و فرنی و به لوپات می مالی... بابایی شده هلیکوپتر شخصی آقا... تو رو بالا می گیره و میگه چیک و چیک وچیک...(این صدای حرکت کردنش) تو هم دستاتو باز می کنی یعنی داری پرواز می کنی منم شدم تاب آقا... می چسبمت و تکونت میدم برات شعر تاب تاب عباسی و می خونم و غش میکنی از خنده...   ...
10 آذر 1391

بازی با دستتات می کنی ...

عزیزم حالا دیگه دست های خوشگلت و شناختی و قبل از هر کاری به دستتات نگاه می کنی و چند دقیقه ای بازی می کنی و شروع به آواز خوندن می کنی... ...
6 آذر 1391

دوست دارم فرشته ی قشنگم

آرمان جونم تو قشنگترین فرشته ی کوچولویی هستی که خدا فرستاد تا زیباترین بهانه ی زندگیمون باشی . هر بار که می بوسمت و بغلت می کنم هزار بار خدا را بخاطر وجودت شکر می کنم. عاشق صدای خنده هاتم . وقتی که دستهای کوچولو و نازت را در دستم می گیرم انگار که تمام دنیا در دست من است. دوووووووووووووووووووست داااااااااااااااااااااااااااارم ...
4 آذر 1391

ترفند بغلم کن!

ماه من یکی از روش های دیگه ای که برای بغل کردن بلدی، وقتی که تو رختخوابی سرتو بالا می گیری و چند دقیقه ای بالا نگه می داری یعنی منو بغل کنید خونه مامان جونی بودیم گفتم بذار مسابقه بدم ببینید کدوممون بیشتر می تونیم سرمون و بالا نگه داریم، من یکی که بخدا کم اوردم...................وگردن درد کرفتم....... ولی تو ماشاا... نگه داشتی ! از دست تو ای پسر بلا هممون خندیدیم. بالاخره بااین ترفندا  می تونی حرف تو به کرسی بشونیا! احساس موفقیت بکنی ...ای شیطووون... ...
4 آذر 1391

ببین عشق چه کارا که نمی کنه........................!

شاعر شدن من و بابا بخاطر تو... سروده ی بابایی  پیسر پیسرو بله                     گل پیسرو بله تاج سرو بله                      عزیز پیسرو بله شا پیسرو بله                    ناز پیسرو بله جیگر پیسرو بله                   شکرپیسرو بله فقطم به...
3 آذر 1391

عزاداریات قبول عزیزم

قربونت برم که از الان امام حسین و می شناسی و داری براش عزاداری می کنی . تازه فیلمتم گرفتم که تندتند داری پرچم و تکون می دی... اشاا.... همیشه حسینی باشی و راهشون و ادامه بدی . راستی خوشگلم ، می خوای هفته دیگه یکشنبه علی اصغر بشیا...! خوش به سعادتت زیبای عالم   ...
1 آذر 1391

دمر شدنت دل و برد...

از این ماه که رفتی تو 5 ماه یه شیرین کاری دیگه ام یاد گرفتی که وقتی هیچکس حواسش نیس ،دمر میشی و سعی می کنی خودتو به جلو بکشی ... واااااااااای خدای من چقدر ذووووووووق داره این حرکاتت ،شادی خونمون هممون قربون صدقت می ریم وقتی این شیرین کاریا را می کنی... می گیم کمتر نمک بریز نمک پاش اینم بگما دیگه کارم از قبلا سختر شده همش نگرانم نکنه برگردی و من مشغول کارام باشم متوجه نشم . بخاطر همین تا مشغول کارامم زود زود بهت نگاه می کنم ... اینم خواب یه جور دل شوره مادرانس دیگه!   ...
30 آبان 1391

خوردن غذای جدید

این ماه که بردمت خانه بهداشت گفت که دیگه می تونی کمکی بخوری ، منم یخورده برات فرنی درست کردم تا بخوری وتپل مپل شی ... انگاری دوس داری و از مزش بدت نمیاد... نووووووووووووووووووووووش جوووووووووووووووونت ناز دلم آفرین بهت که مامانتو تو غذا خوردن اذیت نمی کنی عااااااااااااااااشقتم ...
28 آبان 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دکتر آرمان می باشد