واکسن دوماهگی
از اونجایی که روز زدن واکسن دوماهگیم درست خورد وسط تعطیلی روز جمعه منم با خیال راحت به دیدن پسر خالم که تازه بدنیا اومده بود رفتم کلی هم اونجا گریه کردم و بعدشم مثل آدمای خوب و مودب راحت خوابیدم اونقدر خواب بودم که وقتی از تهران راه افتادیم و تا رسیدن به خونه که حدود دو و نیم صبح بود هیچی متوجه نشدم تا رسیدم خونه چشمام را باز کردم و یه کمی گریه کردم خوب گشنم بود ، شیر که خوردم خوابیدم صبح که شد مامانی منو آماده کرد و به همراه بابامهدی رفتیم درمانگاه تا واکسن دوماهگیم را بزنم منم مثل شیر رفتم تو اتاق ولی از درد سوزن واکسن یه کم گریه ام دراومد بعدشم اومدیم خونه و مامانی چند قطره بهم استامینوفن داد تا درد را کمتر حس کنم . خدا به خیر بگذرونه تا دو ماه دیگه .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی