سوغات مکه...
خوشگلم چند وقته که می خوام عکسهای سوغاتیایی که مامان جونی از مکه اورده را تو وب لاگت بزارم ولی وقت نکردم تا بالاخره امروز موفق شدم بزارم تابرات یادگاری بمونه گلم. یک دست دیگه از پیراهن شلوارتو پوشیدی عزیزکم. درضمن عزیزو بابامحمد هم قبل اینکه بدنیا بیایی رفته بودن مکه که برات 2 دست لباس و اسباب بازی اورده بودن با یه پاپوش خرسی که پوشیدی و الان برات کوچیک شده . دست همشون درد نکنه ...
نویسنده :
مامان
15:29
عکس آتلیه 10 ماه و 8روزگیت...
آرمان باکلاس...
قایم موشک بازی...
بزن قدش...که تو بی نظیری!
عزیز طلام بهت یاد دادم وقتی که میگم بزن قدش دست کوچولوتو بالا میاری و میزنی به دستم. هر وقتم که میگم آرمان یالا بده دستتو میاری جلو یالا میدی . الهی فدای این همه هوشت برم خوشگل دلم ...
نویسنده :
مامان
9:50
پایان 11ماهگی...
پسرکم اصلا باور کردنی نیست که یک ماه دیگه یکساله میشی و یکسال از باهم بودنمون میگذره گل من بی نهایت دوستت دارم و امیدوارم بهترین ها رو در زندگیه آینده ات بدست بیاری ...د وستت دارم زندگـــــــــــــــیم د وستت دارم زندگـــــــــــــــیم عزیزم هنوز چندتاقدم برمیداری و بعدش میشینی قربونتـــ برم امیدوارم تا تولدت بتونی قشنگـــ راه بری ... ...
نویسنده :
مامان
9:54
آرمان در باغ ...
سشنبه 14 خرداد رفتیم باغ عمو امیر .پراز درخت بامیوه های متنوع بود ازجمله گیلاس و آلبالو و گوجه سبز . زرد آلو و البته درخت زرد آلو هنوز بهره نداده بود . ...
نویسنده :
مامان
16:11
پسر خوشگله مامان...
پسر خوشکله مامان اینگونه نگاه های معصومانه ات تکرار نخواهد شد اینگونه زیبا خندیدنت تکرار نخواهد شد اینگونه شیرین سخن گفتنت تکرار نخواهد شد ترکیب واژه ها را بیاموز و با زبان کودکانه ات برایم جمله های شیرین بساز فــردا ؛ تنها در قاب خاطراتمان خواهیم توانست این روزها را به تماشا بنشینیم تمام لحظه ها دلتنگ توام ، حتی آنزمانی که در آغوشم می فشارمت چرا که می دانم این روزها تکرار نخواهند شد.... ...
نویسنده :
مامان
16:28