آرمانآرمان، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 24 روز سن داره

دکتر آرمان

آرمان آرزوی زندگیمون

دردو دل آرمان...

1392/6/29 9:00
نویسنده : مامان
207 بازدید
اشتراک گذاری

اصلا من بااین مامان و بابام قهرمناراحتهی میگن تو شیطونی میکنی!از خود راضی

تازشم چند وقت پیش منو تو بله برون عمو احمدم نبوردنعصبانیوگذاشتنم خونه مامان جونی و بهمه گفتن که من رفتم کلاس گیتار...افسوس

هر چقدر بزرگتر میشم نگه داشتن من توی خونه مشکل تر میشه!!نیشخند به شدت ددری شدم و همش دوست دارم از خونه برم بیرون.زبان

عاشق نای نای کردن و بشکن زدن هستم!

البته اینم بگم که عاشق مهر و  نماز هم هستم!از خود راضیهر کی نماز می خونه سریع و السیر خودمو میزسونم تا مهرو ور دارم بخاطر همین دستشون میگیرن که من نتونمقهر

پنج شنبه رفتیم عروسی پسمل دایی بابایی بابا منو بلافاصله تحویل مامانی داد .

اونشب من همش تالارو بالا و پایین میرفتم و مامانی هم بدنبالمخنده

خب پسمل خوبی بودم دیگه گریه نکردمچشمکسر شام خوردن هم همه ی شیوید پلورو ریختم زمین و شیویداشو به لوپام مالیدم با این کارم هرکی منو میدید به مامانم میگفت وااااااااااااااااااااای ترسیدمنیشخند

البته این عکس انتظار کشیدن برای شاملبخند

حالا بنظرتون به مامانو بابام حق بدم که به من میگن شیطووووووووووووووووون؟؟؟

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دکتر آرمان می باشد