سفربه شمال
شنبه شب با مامان جونینا رفتیم خونه پرهام جونی تا صبح یکشنبه حرکت کنیم به سمت شمال .
ساعت 6ونیم حرکت کردیم و ساعت 12ونیم رسیدیم.
اینم عکس پسری تو اتاق خواب.
نهارو رفتیم رستوران خوردیم ولی با شیطنتای تو نمی فهمیدیم ک چجوری غذا می خوریم .
کنار دریا هم رفتیم روز اول هوا یکمی سرد بود ولی از فرداش هوا بهتر شد.اینم عکس نازت که خوابیده بودی و بعد بیدار شدی و با تعجب به دریا نگاه میکردی ...البته این دومین باری بود ک دریا و میدیدی عسلی
این عکسم محوطه خونه ای که گرفته بودیم.
که پارکم داشت و دوباره رفتی بازی بازی....
اینم شاکار بابایی بخاطر تو گل پسر...
اینم یه عکس دو نفره با پرهام جونی که شب پشه هابوسش کرده بودن...
این هواپیماهم سوغات شمال که برات خریدیم شکر مامان...
می خواستیم امروزم بمونیم که به بابایی کاری پیش اومد و راه افتادیم که بر گردیم.
سفر خوبی بود و خوش گذشت.