آرمان عاشق kimdi...
عزیزکم بابایی رفته بود شیرینی بخره توهم خودت رفتی زودیدونه از این تخم مرغ شانسیا بر داشتی تا بیای خونه بغلت نگهداشته بودی تازشم ازبس که دوسش داری عمو احمدم یکی از این تخم مرغا برات گرفته بود. ...
نویسنده :
مامان
11:21
شیطونک ما...
این عکسارا تند تند انداختم تا مثلا شکار صحنه باشه بخاطرهمین بیکیفیت شده ولی خب مهم نیس مهم اینه که بامزس ...
نویسنده :
مامان
15:38