خاطرات قبل ازتولد
سلام میدونم دیر شروع کردیم خاطرات گل پسرمون را بنویسیم خیلی سرمون شلوغ بوده ولی قول میدیم که دیگه به روز باشیم . میخوام از روزی که نرگس جون را بردم بیمارستان براتون بگم اون روز (1٤ تیر ) که برای اولین بار رفتیم درست شب نیمه شعبان بود خیلی دوس داشتم آرمان شب نیمه شعبان به دنیا بیاد همه چیز داشت درست پیش میرفت ساعت 30/7 رسیدیم بیمارستان دل تو دلم نبود تا نرگس پذیرش بشه و بره به طبقه زنان یه ساعتی طول کشید تو این فاصله من کارای پذیرش را انجام دادم و وقتی نرگس داشت از پله ها بالا می رفت برای آخرین بار دیدمش و من از خوشحالی اشک تو چشمام جمع شده بود چون داشتم به آرمان نزدیکتر می شدم خلاصه هر چند دقیقه یکبار احوال مادر و بچه را از طریق مادر خا...
نویسنده :
مامان
18:41